خرابکاری بزرگ امیر
امیر آقا چند روز پیش شاهکارشو بنا کرد و با مقداری آب تلویزیون رو از بین برد و مامانی بعد از یک روز مخفی کاری بصورت نامحسوس به بابایی گفت: «تلویزیون خراب شده؟ » و بعد کاشف به عمل آمد که امیر آقا با آب پاش قصد تمیز کاری تلویزیون رو در حالت روشن داشته که تی وی هم طاقت این همه زحمت امیر رو نیاورده و زیر این بار زحمت امیر کمر خم کرد و سوخت. و بابایی مجبور به تعمیر آن شد که انگار یک تی وی نو خریدیم و دیگه حسابی نارحن شد بابایی و البته در این مورد خاص به امیر هیچی نگفت و از این گناه بزرگ و پرهزینه در این روزگار پرخرج چشم پوشی کرد البته اگر نمی کرد هم نمی تونست کاری بکنه ؟؟ ...